- دکو بوردن
سکندری خوردن
معنی دکو بوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
غالب آمدن در بچنگ آوردن نوبت بازی نرد و جز آن. بدست آوردن نوبت بازی پیش از حریف. نوبت بردن. دو بردن. (در تداول مردم قزوین) :
از پسر نردباز داو گران تر ببر
وز دو کف سادگان ساتگنی کش بدم.
منوچهری.
بردم از نراد گیتی یک دو داو اندر سه زخم
گرچه از چار آخشیج و پنج در در ششدرم.
خاقانی
از پسر نردباز داو گران تر ببر
وز دو کف سادگان ساتگنی کش بدم.
منوچهری.
بردم از نراد گیتی یک دو داو اندر سه زخم
گرچه از چار آخشیج و پنج در در ششدرم.
خاقانی
از درخت بالا رفتن
اسهال، شکم روی
فرو رفتن
به کوچ بردن بار و بنه و اعضای یک خانواده را گویند
از کسی به سختی کار کشیدن
فهمیدن باخبر شدن
به خواب رفتن، خوابیدن
مأنوس کردن گوساله با مادرش، دست بردن، کورتاژ کردن
فهمیدن، درک کردن، دزدیدن، قاپیدن، نجات دادن کسی از مهلکه.، هدر رفتن، چرخانیدن
شیفته کردن، دلبری کردن
بالا رفتن